ماداگاسکار

ماداگاسکار

۱۶ شهریور ۱۳۹۹
تور تفریحی, کسب و کار, ورزشی

ماداگاسکار

ماداگاسکار ؛ برای بسیاری از مردم تنها تصویری که از ماداگاسکار در ذهن وجود دارد، کارتون ماداگاسکار است اما برای من چنین نبود…

مختصری در مورد ماداگاسکار:

کشور ماداگاسکار جزیره ای واقع در شرق آفریقاست که چهارمین جزیره بزرگ کره زمین بشمار میرود.

جمعیت این کشور حدود ۲۲ میلیون نفر است که ۲ میلیون نفر آن در آنتاناناریوو پایتخت زندگی می کنند. زبان رسمی مالاگاسی است که فقط در این کشور صحبت می شود.

این کشور یکی از فقیرترین کشورهای دنیاست و متوسط درآمد مردم حدود ۲۰ دلار در ماه است. عمده درآمد این کشور به تولید محصولات کشاورزی و باغی بخصوص قهوه و وانیل وابسته است. واحد پول ماداگاسکار، آریاری است که در زمان سفر ما معادل یک تومان است.

ویزای ماداگاسکار:

ویزای ماداگاسکار در فرودگاه صادر می شود و هیچ مدرکی نیاز ندارد. به راحتی با پرداخت ۳۰ یورو و یا ۳۲ دلار برچسب ویزا در گذرنامه شما چسبانده می‌‌شود.

پس از پروازی ۴ ساعته به جزیره موریس رسیدیم. تنها شناختم از این جزیره، تبعید شدن رضا شاه پهلوی به آن بود. جزیره ای زیبا و بسیار سرسبز با کوهی مرتفع در مرکز و مردمی که اجداد هندی داشتند اما بسیار فهمیده و با فرهنگ و سطح رفاه و تحصیلات بالا. همگی مردم این جزیره به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و هندی مسلط بودند. حدود ۲۰ ساعت در این جزیره زیبا توقف داشتیم و در یک هتل سه ستاره شب را به صبح رساندیم.

پس از یک صف طولانی برای ویزا که عملا فقط یک مهر و امضا در پاسپورت بود از فرودگاه خارج شدیم و با تاکسی هایی که بیش از ۶۰ سال از ساخت آنها می گذشت به سمت شهر آنتاناناریوو که به اختصار تانا گفته می شود راه افتادیم.

یک هاستل ارزان که حدود ۶ دلار برای هر شب اقامت میگرفت پیدا کردیم و پس از گذاشتن وسایل به گشت شهر پرداختیم.

این شهر بر روی یک بلندی ساخته شده است و معماری آن شهرهای تاریخی اروپایی را در ذهن تداعی میکند. یک دریاچه زیبا در مرکز شهر قرار دارد که یک سمبل در مرکز آن است و از کنار دریاچه چشم انداز زیبایی به بخش تاریخی شهر که کاخ پادشاه و ملکه سابق در آن است وجود دارد.

ماداگاسکاری ماداگاسکار روز سوم: شروع دیدن نادیده ها

ساعت ۷:۰۰ صبح با یک خودرو ون به سمت شهر مورونداوا که در کنار رود سیریبینا واقع است راه افتادیم. خاک همه جا سرخ رنگ بود و با توجه به پوشش گیاهی، اقلیم خشک به نظر می رسید. از روستاهای متعددی بین راه گذر کردیم. بسیار فقیر به نظر می رسیدند و عمدتاً بدون الکتریسته.

در شهر آنتسیرابه که اولین شهر بین راه بود برای نهار توقف کوتاهی کردیم. رستورانی تمیز با منوی عالی. این شهر به نظر نسبت به بقیه اوضاع بهتری داشت. ساختمان های تمیز با روکار و خیابان های جدول کشی شده و مردم با لباس های مرتب. علت را جویا شدم و گفته شد که این شهر بزرگترین تولید کننده سنگهای قیمتی ماداگاسکار است و همچنین کارگاه های تراش بسیار خوبی برای شکل دادن به سنگهای قیمتی دارد.

کل مسافت تا میاندریوازو در حدود ۳۰۰ کیلومتر بود اما با توجه به کیفیت بد جاده ها و توقف های بسیار زیاد بخاطر ایست های بازرسی، مسیر ۱۰ ساعت به طول انجامید. حدود ساعت ۸ شب به هاستل رسیدیم. هاستلی بسیار ارزان قیمت و با حداقل امکانات.

وسایل را گذاشتیم و برای شام بیرون رفتیم. قیمت غذا برایم عجیب بود. سیخ های کباب چوبی کوچکی داشتند که به هریک پنج تکه گوشت به اندازه حبه قند زده بودند و یکصد آریاری معادل یکصد تومان می فروختند. صد و بیست سیخ برای گروه ۷ نفری مان سفارش دادیم. با نان و مخلفات معادل هفده هزار تومان پرداختیم. خوشنود از این شام ارزان و دلچسب بودیم.

غذاهای دیگری هم بود که رغبتی به خوردن آنها نداشتم.

روز چهارم: قایق سواری بر رود سیریبینا ماداگاسکار

صبح ساعت ۶:۰۰ بیدار شدیم و پس از خوردن صبحانه مختصری که از قبل در کوله ها داشتیم وسایل را جمع کردیم. دو دوچرخه که باربند داشت آمده بود تا وسایل ما را به قایق ها برساند. پس از انجام امور اداری که برای اخذ مجوز دولتی جهت سوار قایق شدن و طی مسیر رود الزامی بود، در بازار محلی به خرید مواد غذایی و آب مشغول شدیم.

مقدار زیادی آب به همراه سبزیجات، میوه، برنج و دو مرغ زنده عمده خرید ما را تشکیل میداد.

سوار قایق شدیم و همه وسایل و مواد غذایی توسط قایقران ها به داخل قایق منتقل شد.

قایق ها عمدتا یک تنه درخت بود که داخل آن تراشیده شده بود و ظرفیت سه مسافر بعلاوه یک پارو زن را داشت اما ما با پرداخت مبلغ کمی بیشتر یک قایق چوبی بزرگتر گرفتیم که کل گروه هفت نفری ما با وسایل و کوله ها در آن جا می شد.

دو پارو زن و یک راهنمای محلی که آشپزی هم میکرد گروه هفت نفری ما در قایق بودند و البته دو مرغ همراهی کننده ما بودند.

ماداگاسکار
 

کمی بعد آشپز کار خود را آغاز کرد. ربع ساعتی هویج و کدو و پیاز هایی که در آب رود شسته بود را خرد کرد. سپس در جایی که عمق رود کم بود کمی شن خیس از کف رودخانه برداشت و در کف قایق آنرا بصورت یک دایره ۴۰ سانتی متری با قطر دو سانتیمتر پخش کرد. یک توری فلزی روی شنهای خیس گذاشت و روی توری زغال چوب ریخت و با نفت ذغال ها را آتش زد.

پس از سرخ شدن ذغال ها در یک ظرف فلزی کمی گوشت و پیاز را بر روی حرارت اجاق ابداعی اش سرخ کرد. سپس قابلمه برنج که آنرا نیز با آب رود شسته بود بر روی ذغال ها گذاشت. نیم ساعت بعد ما را با یک غذای خوشمزه که در ظروف چینی سرو کرد، پذیرایی نمود. پس از تمام شدن غذاها هم ظروف را در آب رودخانه بصورت خیلی بهداشتی شست.

قایق آرام مسیر خود را میپیمود. من بیشتر در جلوی قایق نشسته بودم و همچنان که محو زیبایی های طبیعت و آب زرگون رودخانه بودم همراه به پارو زن ها که در عقب قایق بودند پارو میزدم. در طول مسیر قبایل زیادی بودند که برای شستشوی خود، برهنه در کنار رود آمده بودند و با نزدیک شدن ما دست تکان میدادند.

ما هم برای آنها بطری های خالی پرتاب می کردیم زیرا از شدت فقر حتی این بطری ها را هم میفروختند و بچه های قبایل تا وسط رود برای جمع کردن بطری ها می آمدند. گاهی نیز گاومیش هایشان که به زبان مالاگاسی Zebu میگفتند را با خود داخل رود می آوردند.

شب در کنار رودخانه و بر بستر شنی آن چادرهایی که با خود آورده بودیم را برپا کردیم و زیر نور مهتاب شام خوشمزه ای که با یکی از مرغ ها برای ما تهیه شده بود خوردیم. حسین حس خوبی به خوردن مرغ ها نداشت زیرا کل روز را همسفر ما بودند.

شب در کنار رود کمپ می‌کنیم و قایق‌ران‌ها آتشی به پا می‌کنند. ساز در می‌آورند و آهنگ‌هایشان را میخوانند. به گوشه‌ای می‌روم و محو زیبایی ماه می‌شوم.

آژانس مسافرتی نیکان گشت

تور کربلا

یک دیدگاه درمورد “ماداگاسکار

  1. ماداگاسکار
    مونا
    ۴ فروردین ۱۳۹۶
    پاسخ

    ایشالله که این کرونا ریشه کن بشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

× چگونه می‌توانم به شما کمک کنم؟